تاريخ : برچسب:خاطرات خنده دار, | | نویسنده : zahra
دیشب مهمون داشتیم آبجی کوچیکم داشت چایی تعارف میکرد به زن عموی بابام که رسید،بهش گفت :الهی پیر شی.آبجیه منم که معنیه این حرفو نمیفهمید گفت الهی خودت بمیری،(تا نیم ساعتم رفت تو اتاقش گریه کرد)
نظرات شما عزیزان:
.: Weblog Themes By Pichak :.